loading...
از قافله مانده
محمود علیپور بازدید : 24 جمعه 07 شهریور 1393 نظرات (0)

 مرحوم شیخ اعظم انصاری(ره)

 زندگی بزرگان حوزه، که یک عمر با آیات و روایات زندگی نموده و انس داشته‌اند و کمال اهتمام را برای عمل به آنها به کار می‌بسته‌اند در تمام عرصه‌ها می‌تواند برای طلاب الگو باشد، یکی از این امور در احترام به والدین است که روحانیت در این امر باید از طریق عملی مردم را به اهمیت این امر فرا بخواند تا علاوه بر اجر اخروی، ثمرات آن را در زندگی دنیوی خویش مشاهده نمایند.

 شیخ مرتضی انصاری(ره)

 شیخ اعظم، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت. پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است كه از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود.

 حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)

 ایشان زمانی که می‌خواستند از عراق و کربلا به ایران هجرت کنند از دار دنیا فقط یک منزل مسکونی در کربلا داشتند و آن را به سیدی تملیک نمودند و بهای آن را یک سال نمازقضا در حرم مطهر امام حسین(ع) به نیابت از مرحوم پدرشان قرار دادند.

 آیت الله خوئی(ره)

 ایشان نسبت به والدین خویش کمال احترام را داشتند حتی در راه رفتن، وقتی که ایشان برای دیدن طلاب از نجف به قم به مدرسه فیضیه آمدند با وجود مقامی که داشتند جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود اول داخل شود.

 آیت‌الله العظمی بروجردی(ره)

در زندگی ایشان نوشته‌اند که در سال 1314هـ .ق كه ایشان بیست و دومین بهار عمرش را پشت سر می‌گذاشت، پدرش نامه‌ای به وی نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار كرد. آیت‌الله بروجردی گمان می‌كرد پدرش می‌خواهد او را برای ادامه تحصیل، به نجف اشرف، كه بزرگ‌ترین حوزه علمیه شیعه بود، بفرستد؛ ولی پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده می‌كند كه برخلاف انتظار وی، آنها مقدمات ازدواجش را فراهم كرده‌اند. از این موضوع، اندوهگین می‌شود و چون پدرش علت اندوه و تأثر او را می‌پرسد، می‌گوید من با خاطر آسوده و جدیت بسیار، سرگرم دانش‌آموزی بودم، ولی اكنون بیم آن دارم كه تأهل، میان من و مقصودم فاصله اندازد و مرا از تعقیب مقصود و رسیدن به هدفم بازدارد. پدر می‌گوید: فرزندم! این را بدان كه اگر به دستور پدرت عمل كنی، امید است كه خداوند به تو توفیق دهد تا به پیشرفت‌های مهمی كه در نظر داری، برسی. این احتمال را هم بده كه اگر به این آرزوی پدر ترتیب اثر ندهی؛ با همه جدیتی كه در تحصیل داری، به جایی نرسی! گفته پدر در وی اثر می‌بخشد و تردید او را برطرف می‌سازد. سرانجام پس از ازدواج، دوباره به اصفهان برمی‌گردد سال‌ها به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلف اهتمام می‌ورزد.

 آیت‌الله مرعشی نجفی(ره)

 زمانی كه در نجف بودیم، یك روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود. ماندم چه كنم، خدایا امر مادرم را اطاعت كنم؟ از طرفی می‌ترسیدم با بیدار كردن ایشان، باعث رنجش خاطر مباركشان شوم. خم شدم و لب‌هایم را كف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینكه[پدرم] به خاطر قلقلك پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهاب‌الدین تو هستی؟! عرض كردم: بله آقا. دستش را به‌سوی آسمان بلند كرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیت‌الله شهاب الدین مرعشی نجفی می‌فرمود: هرچه دارم از بركت دعای پدرم است.

 علامه طباطبایی(ره)

 علامه طباطبائی فرمودند:«آقای ادیب ( نام ایشان آقای شیخ محمد علی ارتقائی ملقب به ادیب العلماء است) که از شاگردان برادر من آقا سید محمد حسن بود، چون روح مرحوم قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من سۆال کرده بود، فرموده بود: روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است!چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم، تا آنکه آن را هدیه به پدرم کنم. خداوندا، اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن. و ما همه را به آنها اهداء می کنیم!پس از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد، و در آن نوشته بود که: چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد، مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از سید محمد حسین راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب بسیار مسرور است. و از این اهداء ثواب هم هیچ کس خبر نداشت!

 شیخ حسین زاهد(ره)

 یکی از آشنایان ایشان می‌گوید: شیخ حسین مادر پیرى داشتند كه شیخ مراقبت ایشان را بر عهده داشت. مادر به حدى پیر بود كه نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشویى برود؛ لذا آقا هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد .وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، یعنى وقت برداشتن لگن است . روزى به در منزل آقا رفتم ، آقا در را باز نكرد؛ خیلى طول كشید تا آقا بیاید. وقتى آقا در را باز كرد، دیدم لباسشان خیس است . از آقا سۆ ال كردم چرا لباستان خیس است ؟ فرمود: موقعى كه مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و كمى دیر رفتم ، همین كه نزد مادر رفتم ، از عصبانیت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد . گفتم : مادرتان چیزى نگفت . آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم دید كه لباس مرا نجس كرده است گفت : ننه ، حسین ، نجست كردم ، جواب دادم ، مادر چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده ؛ این همه من شما را در كودكى نجس كردم ، شما چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده و عیبى ندارد.

 استاد شهید مطهری(ره)

 استاد شهید مرتضی مطهری می‌فرمود: گه‌گاه كه به اسرار وجودی خود و كارهایم می‌اندیشم، احساس می‌كنم یكی از مسائلی كه باعث خیر و بركت در زندگی‌ام شده و همواره لطف و عنایت الهی را شامل حال من كرده است، احترام و نیكی فراوانی بوده كه به والدین خود كرده‌ام؛ به‌ویژه در دوران بیماری. علاوه بر توجه عاطفی، تا آنجا كه توانایی‌ام اجازه می‌داد، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان كمك كرده‌ام. آیت‌الله خامنه‌ای درباره احترام استاد مطهری به والدینشان می‌فرماید: پدرشان یك روحانی محترمی بود در فریمان كه مرحوم مطهری احترام زیادی برای ایشان قائل بودند و خضوع ایشان در مقابل پدر، زبانزد بود. وقتی علت را از استاد سۆال می‌كردیم؛ ایشان می‌گفتند: اول كسی كه مرا به مسائل معنوی و حال عبادت هدایت كرد، پدرم بود و از دوران كودكی و جوانی مرا به قرآن خواندن وادار می‌كرد.

 منابع: آداب الطلاب، شاکر برخوردار فرید شرح زندگی آیت الله موسس و فرزند برومندشان، سید صادق حسینی یزدی پایگاه اخلاق سایت حسین انصاریان سایت غدیر سایت واضح مسلم زمانیان، گروه حوزه عملیه تبیان

محمود علیپور بازدید : 20 جمعه 07 شهریور 1393 نظرات (0)

 قرآن كريم به خانواده اهميت بسيارى داده است. بنياد جامعه قرآنى بر خانواده و نقش آن نهاده شده است. از اين رو، به خانواده به عنوان مركز توجه احكام، حقوق و آداب اهتمام ويژه اى مبذول داشته و نقش و جايگاه آن را با گزاره ها، آموزه ها و دستورهاى متعدد تحكيم بخشيده است. خانواده از اركان سه گانه مرد، زن و فرزند تشكيل شده و به زن به جهاتى نظرى خاص و ويژه اى شده تا جايگاه و نقش واقعى خود را در اين شاكله به خوبى پيدا كند; به همين دليل قرآن آيات زيادى را به مسايل زن اختصاص داده و از بيان كوچك ترين چيز خوددارى نورزيده است، يكى از مسايلى كه مورد توجه قرآن است آداب معاشرت با همسر و زن است. جمله كوتاه اما گوياى:

«و عاشروهنّ بالمعروف» (نساء/ 4، 9)

بيان گر اين مطلب است كه هر گونه ارتباط، برخورد و رفتار شوهر بايد به گونه اى باشد كه عرف و شرع و رفتار جوانمردانه با آن موافق باشد. پس اعمالى چون سخت گيرى در نفقه، آزار و اذيت يا بد خلقى و مانند آن ها، مخالف با معاشرت به معروفى است كه قرآن بدان سفارش نموده است.[1] گفته شده كه معاشرت به معروف به معناى رفتار و اعمالى است كه خداوند بدان امر نموده است; و نيز مراد از معاشرت به معروف، ادا نمودن حقوق زن، چون قسم، نفقه و داشتن رفتار و گفتارى مناسب با اوست.[2] معاشرت به معروف از يك سو باعث دوام و قوام يافتن زندگى مشترك و شيرين شدن آن، براى هر يك از زن و شوهر خواهد شد. از سوى ديگر موجب شكوفا شدن استعدادهاى زن مسلمان مى شود و عاملى براى پيشرفت او در زندگى مى گردد. برخى از مصاديق حسن معاشرت به معروف مصاديق فراوانى دارد و شامل بسيارى از امور اخلاقى مى گردد كه در اين جا مجال بحث در مورد همه آن ها نيست و تنها به برخى از مصاديق مهم اشاره شده و توضيح مختصرى در رابطه با آن داده خواهد شد.

 1 ـ حسن خلق

حسن خلق صفتى پسنديده و نيكو است كه اسلام بسيار به آن سفارش نموده است، تا آن جا كه در روايات، حسن خلق به عنوان اولين، سنگين ترين، بهترين و با ارزش ترين چيزى بيان شده است كه در روز قيامت مورد محاسبه قرار مى گيرد: «قال رسول اللّه(ص) اول ما يوضع فى الميزان العبد يوم القيامة حسن خلقه ما من شئى اثقل من الميزان من خلق حسن، ما من شئى فى الميزان احسن فى حسن الخلق، ما يوضع فى ميزان امرء يوم القيامة أفضل من حسن الخلق;[3]

معناى حسن خلق خنده رو بودن و گشاده رو بودن نيست، اگر چه اين رفتارها را نيز شامل مى شود; بلكه معناى فراتر از خنده رويى دارد.«حسن خلق به معناى تحمل و سعه صدر است; حسن خلق به معناى رها نكردن حق و ترك باطل است»[4] حسن خلق در روابط خانوادگى و خصوصاً بين زوجين جايگاه ويژه اى دارد; تا آن جا كه بر ساير اعمالِ انسان نيز تأثير مى گذارد. در اين مورد روايتى از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه ذكر آن، باعث روشن شدن اهميت خلق و خوى نيك در خانواده خواهد شد. به پيامبر (ص) خبر دادند كه سعدبن معاذ در گذشت. با شنيدن اين خبر پيامبر (ص) با اصحاب خويش به خانه سعد رفتند. پيامبر (ص) به چهار چوب در خانه تكيه داده بود. دستور داد كه او را غسل دهند. چون او را خوشبو ساختند و كفن كردند و بر تابوت نهادند; پيامبر(ص) با پاى برهنه و بدون عبا در پى جنازه روان گشت، گاه از راست جنازه مى گرفت و گاه از چپ. تا جنازه به گورستان رسيد. پيامبر(ص) نزديك قبر آمد و خود سنگ بر آن نهاد و آجر بر آن چيد; (در هنگام ساختن گور) پياپى مى گفت: آجر بدهيد، گل بدهيد و با گل ها (كه در ميان آجرها مى نهاد) آجرها را محكم مى كرد. چون (كار ساختن گور) پايان يافت و خاك بر آن پاشيد و قبر را هموار ساخت; فرمود: مى دانم كه اين گور فرسوده مى گردد، و مى پوسد; ليكن خداوند بنده اى را دوست دارد كه چون كارى انجام دهد، آن را درست و استوار به انجام برساند. زمانى كه خاك روى قبر را صاف كرد، مادر سعد گفت: سعد! بهشت گوارايت باد. پيامبر (ص) گفت: مادر سعد ساكت باش، درباره كار خدا اين گونه، حتمى مينديش; زيرا كه گور، سعد را بفشرد. سپس پيامبر(ص) بازگشت و مردم نيز بازگشتند. (در راه بازگشت)، به پيامبر (ص) گفتند: يا رسول اللّه ديديم كه با سعد رفتارى كردى كه با هيچ كس نكردى، تشيع كردى در حالى كه پا برهنه بودى و عبا بر دوش نداشتى; رسول خدا(ص) فرمود: ملائكه هم پا برهنه و بدون عبا بودند، و من به آن ها تأسى كردم. گفتند: يك بار طرف راست جناه را مى گرفتى و يك بار طرف چپ آن را. پيامبر (ص) فرمود: دست من در دست جبرئيل بود; من آن جايى را مى گرفتم كه او مى گرفت. گفتند: به غسل او فرمان دادى و بر جنازه اش نماز گذاردى و او را در گور نهادى! سپس فرمودى كه قبر او را بفشرد؟ پيامبر(ص) فرمود: آرى (چنين است كه گفتم); زيرا كه سعد با خانواده اش بد اخلاق بود.»[5] از نوع برخورد پيامبر(ص) با سعد به خوبى روشن مى شود كه سعدبن معاذ، فردى درستكار و با ايمان بوده و نيز فرمان بردار و تابع قوانين الهى; مسلماً حق و حقوق زن را رعايت مى كرد; كه اگر چنين نمى بود پيامبر نيز با او اين گونه با احترام رفتار نمى كرد. پس اين همه احترام پيامبر نسبت به او به دليل اين است كه او فردى بوده كه حقوق افراد و خانواده و جامعه را كاملاً رعايت مى كرده و در اين مورد هيچ گونه ظلمى بر كسى روا نمى داشته است; امّا پيامبر مطلبى بالاتر از حق و حقوق زن و شوهرى را مطرح مى كند و آن رعايت اصول، و ارزش هاى اخلاقى است; كه حسن خلق يكى از اين موارد است، و لزوم وجود آن در خانواده، مورد تأكيد است.

 2 ـ اكرام و احترام به زن

 اسلام دو جنس زن و مرد را در گوهر انسانى و شرافت، يكى مى داند و از اين لحاظ تفاوتى بين ايشان قائل نيست. قرآن كريم تمام انسان ها را بدون در نظر گرفتن جنسيت و نژاد و... داراى كرامت مى داند

 «ولَقَد كَرَّمنا بَنى ءادَمَ»[6]

اشاره به اين اصل مهم و اساسى است، امّا در اين ميان، اكرام و احترام نسبت به زن جايگاه خاص و ممتازى دارد. پيامبر اكرم(ص) در اين مورد فرموده اند:

 «ما اَكْرَمَ النِساءَ اِلاّ كَريِم وَ لا اَهانَهُنَّ اِلاّلَئيم;[7] جز كسى كه بهره اى از كرامت برده باشد، زنان را احترام و اكرام نمى كند و به زنان، اهانت نمى كند مگر انسان پست.»

و نيز امام صادق (ع) به نقل از پدر بزرگوارشان مى فرمايند: «مَنِ اتَّخَذَ امراةً فليكرِمْها فإنّما الْمَرأَة لُعبةٌ فَمَنِ اتّخَذَها فَلا يُضَيِّعها;[8] هر كس زنى بگيرد، بايد احترامش كند. زن شما لعبت و دلبر است; هر كسى لعبتى به دست آورد، نبايد آن را ضايع سازد.»

از ديدگاه اسلام، زن ميهمان محترمى است، كه اكرام و احترام نسبت به او لازم و ضرورى است. چه زمانى كه او دخترى در خانه پدر است و چه زمانى كه همسرى در كنار شوهر و يا مادرى مهربان براى فرزندان باشد; در همه حالات فوق توصيه هاى فراوانى در روايات يافت مى شود كه دليل بر لزوم احترام و اكرام نسبت به اوست. در حديث ديگرى وارد شده كه پيامبر اكرم(ص) فرمودند:

«الا خيركم خيركم لنسائه و انا خيركم لنسائى;[9] بهترين شما مردى است كه با زنش خوش رفتارتر باشد و من از همه شما نسبت به زنانم خوشرفتارترم.»

در حقيقت سيره عملى نبى مكرم اسلام (ص) نيز به خوبى نشان مى دهد كه ايشان در نهايت احترام با زنان، خصوصاً دختر گراميشان حضرت فاطمه (س) و همسرانشان، رفتار مى نمودند. كه رفتار و گفتار ايشان در حقيقت ترسيم كننده نگاه اسلام، به زن است، كه زن را از موجودى پست و فاقد روح انسانى در عصر جاهليت به انسانى صاحب كرامت، تبديل كرد.

3 ـ محبت و اظهار 

 آن اصل مهر و محبت و علاقه همسران نسبت به هم را خداوند متعال، در وجود زوجين قرار داده است.[10 ]اين محبت و علاقه با شروع زندگى مشترك تولد       مى يابد و با ادامه زندگى، استحكام پيدا مى كند و تثبيت مى شود. امام صادق (ع) در رابطه با اهميت محبت به زن مى فرمايد:

 «مِنْ اَخلاقِ الانْبياء حُبُّ النِساء;[11]از اخلاق پيامبران دوست داشتن زنان است.»

 و نيز در جايى ديگر فرمودند: «كُلّ مَنْ اِشْتَدَّ لَنا حُبّاً اِشْتَدَّ لِلنساءِ حُبّاً...;[12] هر كس ما را بيشتر دوست بدارد، زنان را بيشتر دوست خواهد داشت.»

 البته بديهى است كه مهر و محبّتى اين چنين داراى ارزش است كه در مسير الهى و مطابق با دستورات شرع باشد و گرنه، چه بسا مهر و محبتى كه هيچ ثمره معنوى نداشته باشد و حتى باعث سقوط فرد به ورطه نابودى شود. در فرهنگ غنى اسلام، اظهار محبت، يكى از لوازم دوست داشتن است. امّا در روابط بين زوجين كه مظهر كامل عشق و علاقه است، اين اظهار محبت، جايگاه ويژه اى دارد تا آن جا كه پيامبر اكرم (ص) فرموده اند:

 «قَولُ الرَجُلِ لِلْمَرأَةِ اِنّى اُحِبك لايَذهَب مِنْ قَلْبِها اَبَداً;[13] گفتار مرد به همسرش: همانا من تو را دوست دارم، هرگز از قلب همسرش محو نمى گردد.»

 قوانين و توصيه هاى اسلام بر اساس فطرت و خصوصيات كلى انسان ها است. اين حديث، با توجه به خصوصيات خاص زن كه داراى احساسات و عواطفى بيش از مرد است، توصيه به اظهار محبت مرد نسبت به همسرش مى نمايد; چرا كه زن از نظر روحى، نياز به دوست داشتن و محبوب بودن دارد، و با اين جمله همسر، نياز روحى و روانى او تأمين و به زندگى دلگرم مى شود; و مى تواند همسرى مهربان براى شوهر و مادرى دلسوز و با عاطفه براى فرزندان باشد.

 4 ـ پوشاندن عيوب همسر

زن و مرد در ارتباط و معاشرت با هم بايد عيوب يكديگر را بپوشانند و يكديگر را از گناه و خطا و اشتباه حفظ نمايند. چنان كه قرآن كريم در اين رابطه مى فرمايد:

«هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ...»[14]

از آن جا كه لباس انسان را مى پوشاند و حفظ مى كند، زن و مرد به لباس تشبيه شده اند.]15[ يعنى زن و مرد، هر يك طرف مقابل را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه دادن آن در بين ديگران، حفظ مى كنند.[16] در تشبيه همسر به لباس نكات جالبى وجود دارد: به عنوان مثال، لباس متناسب با فصل و زمان تغيير پيدا مى كند، پس هر يك از دو همسر بايد اخلاق و رفتار خود را متناسب با نياز روحى و روانى همسر خود تنظيم نمايد. و يا اين كه لباس بايد در رنگ، دوخت و جنس مناسب شأن انسان باشد، و يا اين كه لباس هم موجب حفظ بدن است و هم زينت به حساب مى آيد و انسان هميشه به آن نيازمند مى باشد. البته بين انسان و لباس رابطه اى متقابل وجود دارد. همان گونه كه لباس انسان را حفظ مى كند، در مقابل هر فردى موظف به حفظ لباس خويش است.[17] پس زن و مرد بايد همانند لباس هم باشند، هم يكديگر را از خطا و اشتباه حفظ كنند و هم هر يك زينت ديگرى به حساب آيد و به او افتخار كند. اين رابطه تنگاتنگ و متقابل، در يك تشبيه خيلى ساده و كوتاه بيان شده است و نشان دهنده ارتباط صميمانه و پر از صدق و دوستى دو همسر نسبت به هم است.

 5 ـ عفو و گذشت

 انسان مختار آفريده شده است، و حق انتخاب دارد و ممكن است در برخى از انتخاب ها دچار اشتباه شده و از مسير اصلى خارج گردد. و اين مسئله براى زن و مرد، هر دو يكسان است. به طور معمول امور مربوط به خانه، بر عهده زن گذارده مى شود و او بايد امور خانه را مديريت نمايد; ممكن است در اين راه دچار اشتباه شود، حتى ممكن است در برخورد و رفتار و گفتارش نسبت به همسر خويش خطا و اشتباه كند. در اين مواقع بسيار سفارش شده است كه مردان خطاهاى همسر خويش را ببخشند و آن هارا به اين دليل مورد آزار و اذيت قرار ندهند.

از امام صادق (ع) پرسيده شد: «ما حقُّ المَراةِ عَلى زَوْجِها الّذى اِذا فَعَلَهُ كانَ مُحْسناً؟ قال... وَ اِنْ جَهَلتْ عَفَرَ لَها;[18] حق زن بر شوهرش چيست كه اگر مرد آن را انجام دهد نيكو كار است؟ فرمودند... اگر زن از روى جهل خطايى كرد، مرد او را ببخشد.»

عفو و گذشت تا آن جا اهميت دارد، كه قرآن كريم عفو و گذشت را از موارد احسان مى داند; و فردى كه داراى احسان باشد محبوب خداوند متعال است.

 «والعافينَ عَنِ النّاسِ واللّهُ يُحِبُّ المُحسِنين;[19] و از خطاى مردم در مى گذرند; و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»

 زن و مرد، هر دو در مسير زندگى مشترك دچار اشتباه مى شوند و هر يك بايد با گذشت از خطاهاى طرف مقابل فضاى گرم و صميمى خانواده را حفظ نمايد، و از طرف ديگر با عفو و گذشت، محبوب خداوند متعال خواهند شد.

 6 ـ مدارا كردن

 ممكن است در طول زندگى مشترك به دليل برخى از مسائل از ميزان مهر و محبت زن و شوهر نسبت به هم كاسته شود. و يا ممكن است وجود برخى از خصوصيات اخلاقى در زن و يا شوهر، كدورت و دلسردى در بين ايشان ايجاد كند و زوجين تصور كنند كه مى توانند از طريق جدايى، زندگى بهترى را براى خود فراهم آورند; قرآن كريم با توجه به اهميت لزوم حفظ نظام خانواده و نيز با توجه به اين كه حق طلاق در دست مردان است، خطاب به ايشان مى فرمايد:

 «فَاِن كَرِهتُموهُنَّ فَعَسى اَن تَكرَهوا شَيـًا ويَجعَلَ اللّهُ فيهِ خَيرًا كَثيرا;[20] و اگر از آن ها(به جهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد;) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد.»

در اين آيه به مردان توصيه شده است كه نسبت به همسران خود مدارا نمايند هر چند كه مورد پسند و رضاى آن ها نباشند. و در مقابل براى كسانى كه چنين رفتار نمايند، مژده «خير كثير» مى دهد، زيرا انسان به جهت محدوديت علم و دانش، از بسيارى از مطالب بى اطلاع است. امام على(ع) در رابطه با مدارا كردن به مردان چنين مى گويد:

 «فَدارِها عَلى كُلّ حال وَ اَحْسَن الصُحْبَة لَها لِيَصفُوا عَيْشك;[21] در هر حال با همسرت مدارا كن و با او به نيكى معاشرت نما، تا زندگيت با صفا شود.»

مرد بايد بداند كه غرائز و احساسات او با غرائز و احساسات همسرش متفاوت است و هر يك براى مقصودى خاص خلق شده اند. هر يك از زن و شوهر بايد وظايف و تكاليف خود را انجام دهد و براى ديگرى ايجاد مزاحمت ننمايد، مرد هيچ گاه نبايد از همسرش انتظار داشته باشد كه مطابق او فكر نمايد، يا مثل او عمل كند. بلكه بايد در مقابل گفتار و رفتار او مدارا پيشه كند تا زندگى براى هر دو ايشان شيرين و لذت بخش گردد.

 7 ـ مشورت و تبادل نظر

 در قسمت هاى قبل بيان شد كه هر يك از زن و مرد داراى خلق و خوى خاص خود هستند. و هر يك وظايف و تكاليف خاصى در خانه دارند. در برخى از مسائل كه، ارتباط زيادى با زن دارد و تصميم گيرى مرد به تنهايى، نمى تواند، كاملاً صحيح و بى عيب و نقص باشد، مشورت و تبادل نظر، بهترين راه براى رسيدن به نتيجه مطلوب مى باشد. در قرآن كريم نمونه اى از مشورت بين همسران بيان گرديده است:

 «فَاِن اَرادا فِصَالاً عَن تَراض مِنهُما وتَشَاوُر فَلا جُنَاحَ عَلَيهِما واِن اَرَدتُّم اَن تَستَرضِعوا اَولـدَكُم فَلا جُناحَ عَلَيكُم اِذَا سَلَّمتُم ما ءَاتَيتُم بِالمَعروفِ;[22] پس هر گاه والدين خواستند با رضايت و مشورت، فرزند خود را از شير بگيرند، اين كار ايرادى ندارد و اگر خواستيد براى فرزندتان دايه بگيريد، در صورتى كه حقوقى به حد متعارف به او دهيد، اشكالى ندارد.»

 در جايى ديگر قرآن كريم با تعبير ديگرى به زوجين توصيه مى كند كه با هم مشورت نمايند: «وأتَمِروا بَينَكُم بِمَعروف واِن تَعاسَرتُم فَسَتُرضِعُ لَهُ اُخرى;[23] و (درباره فرزندان، كار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد; و اگر به توافق نرسيديد، زن ديگرى شير دادن آن بچه را بر عهده مى گيرد.»

 از فوائد مشورت در امور خانواده اين است كه طرف مقابل خود را در فكر و تصميمى كه گرفته شده سهيم مى داند و ديگر احساس نمى كند كه اين كار بر او تحميل شده است.[24] البته بديهى است كه آن چه مطلوب و مفيد است، مشورت با همسر در امور مربوط به خانه و خانواده است; و يا امورى كه زن در آن صاحب نظر است; و در امورى كه به او ارتباطى ندارد مشورت، توصيه نمى شود. پس به وسيله مشورت با همسر، علاوه بر حل مشكلات، راه صحيح نيز انتخاب مى شود و امور به احسن وجه اداره مى گردد.

 پى‏ نوشتها:

 1. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، ج 4، ص 456; التفسير المنير، وهبة الزحيلى، ج 3 ـ 4، ص 302.

 2. مجمع البيان، ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى، ج 3 ـ 4، ص 35.

 3. محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 3، پيشين، ص 140.

 4. عبداللّه جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن، چاپ دوم، قم مركز نشر اسراء، 1378 هـ. ش، ص 158.

 5. ابو جعفر محمدبن على بن الحسن ابن بابويه القمى، علل الشرايع، ج 1، پيشين، ص 360، محمدباقر المجلسى، بحارالانوار، ج 6، پيشين، ص 22، باب 8، روايت 14.

 6. سوره اسراء، (17)، آيه 70.

 7. علاء الدين على بن حسام الدين المتقى الهندى، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، ج 16، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 هـ.ق، ص 371، حديث 44943; جلال الدين عبدالرحمن بن ابى بكر السيوطى، الجامع الصغير، ج 1، بيروت، دارالفكر، بى تا، ص 632، حديث 4102.

 8. محمدباقر المجلسى، بحارالانوار، ج 100، پيشين، باب 2، ص 224، حديث 5.

 9. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب استحباب الاحسان الى الزوجه، ص 171، حديث 11; محمدبن على بن الحسن ابن بابويه القمى، من لايحضره الفقيه، ج 3، پيشين، باب حق المراة على الزوج، ص 320، حديث 14.

 10. وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً; سوره روم (30)، آيه 21.

 11. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب استحباب حب النساء... ص 22، حديث 2.

 12. همان، ص 24، حديث 12.

 13. همان، ص 23، حديث 9.

 14. سوره بقره (2)، آيه 187.

 15. جاراللّه محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، ج 1، چاپ اول، قم، مكتب الاعلام الاسلام، 1414، هـ.ق ص 230.

 16. سيدمحمد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، ج 2، پيشين، ص 64.

 17. ناصر مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه، ج 1، پيشين، ص 650، محسن قرائتى، تفسير نور، ج 1، پيشين، ص 382.

 18. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب استحباب الاحسان الى الزوجه...، ص 169، حديث 1، ابوجعفر محمدبن يعقوب، الكلينى، فروع الكافى، ج 5، پيشين، ص 510.

 19. سوره آل عمران، (3)، آيه 134.

 20. سوره، نساء (4)، آيه 19.

 21. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب جمله من آداب عشرة النساء، ص 169، حديث 3.

 22. سوره بقره (2)، آيه 233.

 23. سوره طلاق (65)، آيه 6.

 24. محمدتقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن، ج 3، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1378 هـ.ش، ص 78.

محمود علیپور بازدید : 19 جمعه 07 شهریور 1393 نظرات (0)

زندگي حقيقي در سراي آخرت تحقق مي‌يابد و زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست، اما تأثير زندگي دنيوي بر چگونگي حيات جاويد سراي آخرت حتمي است. بر اين اساس، يکي از مهم ترين رسالت‌هاي اسلام، کمک به انسان در فراگيري اخلاق و آيين زندگي و تعامل صحيح با خدا، خود و ديگران است؛ به عبارت ديگر يکي از اهداف دين اسلام، به هنجار نمودن رفتار و درمان بيمارهاي نفساني انسان و در نتيجه ايجاد جامعه¬ي مطلوب و برخوردار از موازين صحيح اخلاقي است. در اين ميان، پاي بندي به موازين اخلاقي در خانواده، در مقام کوچک ترين نهاد جامعه از اهميتي ويژه برخوردار است. اين نوشتار پس از مفهوم شناسي اخلاق و حقوق، و بررسي پيوند قواعد حقوقي و اخلاقي، به برخي موارد تأثير اخلاق در حقوق خانواده اشاره مي كند.

1. مفهوم شناسي اخلاق و حقوق

 الف) اخلاق؛

از نظر لغوي جمع خُلق و خُلُق است و در معاني سرشت، طبيعت، عادت، خوي و ... به کار مي‌رود. قرآن کريم نيز واژه‌ي خُلُق را به همين معنا به کار برده است:

(وَ إِنّكَ لَعَليٰ‏ خُلُقٍ عَظيم) ؛ به راستي که تو را خويي والاست.

 البته خوي و سرشت، گاه مانند شجاعت، پسنديده و گاه مانند ترسويي، بد و نکوهيده است. عالمان اخلاق، معاني اصطلاحي گوناگون براي آن بيان کرده اند. يکي از رايج ترين آن‌ها (صفات نفساني) است، که در نفس رسوخ کرده و پايدار شده باشد. بنابراين هر گاه فردي گرايش اساسي وجود خود؛ يعني کمال طلبي را فعال سازد و بدون احتياج به عامل بيروني از بدي‌ها کنار رفته و نيکي‌ها را انجام دهد، چنين فردي در حوزه‌ي اخلاق و بهره مند از آن است. برخي، اخلاق را شامل صفات نفساني غير پايدار نيز دانسته اند.

 ب) حقوق؛

حق در لغت داراي معاني گوناگون؛ از جمله: درستي، ثبوت، وجوب، عدل و داد، حکم مطابق با واقع و امر ضروري به لحاظ اخلاق آمده است. اگر معاني متعدد، متباين باشند؛ حق، مشترک لفظي است، و چنانچه اين معاني مصداق معناي واحد باشند؛ حق، مشترک معنوي خواهد بود. در علوم مختلف، معناي اصطلاحي حق، متفاوت است. يکي از معاني حق در علم حقوق، امتياز و توانايي است که جامعه براي اعضاي خود به وجود مي‌آورد، مانند: حق مالکيت، حق زوجيت، حق ابّوت، حق بنوّت و ...

 2. هدف قواعد حقوقي و اخلاقي قواعد حقوقي،

 وظيفه‌ي تنظيم و اصلاح رفتار انسان را بر عهده دارد. به عبارت ديگر، هدف قاعده‌ي حقوقي، ايجاد نظم و آرامش و تحقق بخشي به عدالت در جامعه است. وظيفه‌ي قاعده حقوقي براي رسيدن به اين هدف، تنظيم رفتار انسان است، که از آن به (وجدان اخلاقي) تعبير مي‌شود. اين قواعد، تعيين چگونگي رفتار افراد در جامعه را بر عهده دارد و به همين منظور برخي افعال را مباح و بعض ديگر را امر، و برخي را نهي نام نهاده اند. اسلام، براي زندگي و حيات انسان نظام اخلاقي قايل است. اين نظام به منظور سعادت انسان در دنيا و آخرت برقرار مي گردد. سعادت حقيقي؛ احساس سرور و شادابي و آرامش هميشگي و دائمي است. اين احساس؛ نتيجه‌ي عقيده‌ي صحيح، عقل سليم و قلب مطمئن است؛ زيرا عقيده‌ي صحيح در سعادت فردي انسان نقش دارد و عقل سليم، وسيله‌اي براي معرفت و آشنايي با اسرار وجود و حيات و غيب به شمار مي آيد و قلب مطمئن نتيجه‌ي ايمان به خداوند است، كه با ياد خدا محقق مي‌گردد. قرآن کريم مي‌فرمايد:

 (الّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ ألا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ).

 البته قواعد اخلاقي اسلام آنگاه منجر به سعادت انسان مي‌شود که هدف از انجام آن، جلب رضاي الهي باشد. بنابراين، سعادت کامل انسان با درک رضاي الهي ميسر خواهد شد؛ زيرا قرآن مي‌فرمايد:

 (ارْجِعي إِليٰ‏ٰ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيّةً … فَادْخُلِي فِي عِبادِي … وَ ادْخُلِي جَنّتي).

 3. پيوند قواعد حقوقي و اخلاقي

 هنگام سؤال از پيوست حقوق و اخلاق با يكديگر سه فرضيه قابل تصور است:

 الف) حقوق و اخلاق دو مقوله متباين از يكديگر و هر يک قلمرو خاص دارد. هيچ رابطه ي منطقي بين آن‌ها وجود ندارد. امكان پيوند قواعد حقوقي با قواعد اخلاقي بر حسب اتفاق است.

 ب) حقوق و اخلاق با يكديگر اتحاد دارند و اخلاق، جزيي از حقوق تلقي مي‌گردد و هويتي مستقل ندارد.

 ج) هر يک از حقوق و اخلاق داراي هويتي مستقل است، امّا با يكديگر در تعامل بوده و بر هم اثر مي گذارند. بر اين اساس با وجود آن كه امروزه بين اخلاق و حقوق دوگانگي به وجود آورده اند، امّا در بسياري از موارد، قواعد حقوقي داراي پشتوانه اخلاقي است؛ همچنان که اخلاق به صدق و راستي، کمک به نيازمندان و ... امر مي‌کند و از ظلم و تعدي به ديگران و دروغ و امثال آن نهي مي‌کند، در حقوق نيز دروغ گويي؛ اگر چه به صورت کلي جرم انگاري نشده است، اما در موارد خاصي از آن، مانند شهادت دروغ ـ که در نظام اجتماعي مؤثر است ـ جرم انگاري شده است. در نظام حقوقي اسلام، که بر ديگر نظام‌هاي حقوقي مزيت دارد، ميان شؤون مختلف بشر تفکيک و تجزيه‌ وجود ندارد، بلکه همه آن‌ها منظور بوده و به شكل هماهنگ و به صورت قانون به بشريت عرضه شده است؛ به گونه اي که اقتصاد اسلام از حقوق، و حقوق آن از اخلاق، و اخلاقش از سياست، و سياستش از مقوله ي توجه به خدا قابل تفکيک نيست. بنابراين در سيستمي که وحدت، تمامي شؤون فردي و اجتماعي انسان را ـ به عنوان يک واقعيت ـ شامل مي شود، نبايد در تحليل مسايل حقوقي، تنها اصول حقوقي جامد را بهره برداري نمود. براي مثال: اگر جرمي با شهادت شهود ثابت گردد، کساني که براي اثبات جرم گواهي داده‌اند بايد در اجراي کيفر نيز شرکت نمايند. فلسفه شرکت گواهان در اجراي کيفر، کاشف از هماهنگي ميان حقوق و اخلاق بوده و بزرگ ترين عامل آن، وجدان انساني است؛ زيرا به روشني آشكار است که هيچ انسان خردمندي با وجود کوچک ترين ترديد در اداي شهادت، حاضر به شرکت در مراسم از پاي درآوردن انساني نخواهد شد. اين امر دلالت بر هماهنگي اخلاق و حقوق در ايده اسلامي دارد. همچنين در حقوق اسلامي، که مبتني بر مباني انسان شناختي خاص است، اصل آزادي اراده مورد توجه قرار گرفته و خداوند هيچ تکليف، يا فعاليت همراه با اجبار و اکراه را تأييد نكرده است. اين اصل اخلاقي، مبناي تمامي فعاليت‌هاي انسان است و فعاليت‌هاي تحميلي را بر نمي تابد. در حقوق موضوعه نيز که برگرفته از فقه اسلامي است؛ قانونگذار به صراحت، اکراه و اجبار را موجب رفع مسؤوليت کيفري از مرتکب جرم شمرده است. در مجموع، اسلام، احکام فرعي عملي خود را با توجه به اصل رأفت و رحمت، مبتني بر مصالح و مفاسد واقعي و با رعايت دقت در احقاق حق، عدالت و احترام به حقوق مادي و معنوي انسان قرار داده است. قرآن کريم در جاهاي مختلف، انسان را به رعايت عدالت توصيه فرموده است:

 (يا أيّهَا الّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَليٰ‏ٰ ألاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتّقْويٰ‏ وَ اتّقُوا اللّهَ إِنّ اللّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون).

 خداوند در اين آيه عدالت انسان‌هاي با ايمان را به تقواي آنها پيوند مي دهد؛ بدين معنا که ايمان و عدل مؤمن در اخلاقش متبلور مي‌گردد. انسان از سه جهت بايد عدالت را رعايت کند؛ در رابطه با خدا، خود و ديگران. رعايت عدالت نسبت به ديگران به صورت‌هاي مختلف متبلور مي‌گردد. براي مثال، لازمه ي رعايت عدالت نسبت به همسر، خوشرفتاري و رعايت حقوق اوست. اين امر در مورد فرزندان، با تربيت و تشويق آن‌ها به عبادت و بندگي خداوند و پرهيز از تبعيض بين آنها محقق مي‌گردد. نسبت به خويشان نيز، با رعايت انصاف تحقق مي يابد. بنابراين عدالت، يک ارزش اخلاقي است که رعايت آن ـ چنان که گذشت ـ در همه شؤون زندگي فردي و اجتماعي انسان لازم و ضروري است. در اين ميان توجه به اخلاق در خانواده در مقام کوچک ترين نهاد جامعه ـ از اهميتي ويژه برخوردار است. اينک برخي از موارد تأثير اخلاق در حقوق خانواده را بررسي مي‌کنيم:

الف) اخلاق جنسي؛

 اخلاق جنسي، در بردارنده مباحثي است، که حول محور غريزه جنسي و مسايل وابسته به آن شکل مي‌گيرد؛ از قبيل: ضرورت، يا نبود ضرورت کنترل غريزه جنسي، حيا، پوشش و حجاب، وفاداري همسران، حرمت زنا و مانند آن. درباره‌ي علاقه و غريزه سه ديدگاه افراط، تفريط و اعتدال وجود دارد. از منظر تفريط، اين غريزه ذاتاً زشت و پليد و عامل اصلي تباهي فرد و جامعه به شمار مي رود. ديدگاه افراطي، متضاد با ديدگاه ياد شده است؛ چرا كه ريشه همه بدبختي‌ها و پليدي‌ها را در سرکوب غريزه جنسي مي‌داند. سفارش پيروان اين ديدگاه بر حذف محدويت‌ها و نابود سازي عفت است، تا در نتيجه ي آن، دل‌ها آرام گيرد و نظم اجتماعي برقرار گردد و بيماري‌ هاي رواني رخت بربندد. از ديدگاه اسلام، غريزه جنسي؛ وسيله‌اي براي تداوم زندگي و تضمين کننده‌ي بقاي نوع بشر است. بهره‌مندي مشروع از اين غريزه يکي از اسباب تکامل معنوي انسان به شمار مي آيد؛ به همين دليل اسلام از يك سو با رهبانيت و رياضت‌هاي افراطي‌ براي مبارزه با غريزه جنسي مخالف است و از ديگر سو، بي‌بند و باري جنسي را به شدت نهي کرده است. و براي ارضاي اين غريزه؛ همچون ساير غرايز، حدود و شرايط وضع نموده و ناديده گرفتن اين محدوديت‌ها را در هيچ شرايطي مجاز نمي داند. سامان بخشي به روابط جنسي، از مهم ترين وظايف اخلاق اسلامي به شمار مي‌رود. قرآن کريم علاقه همسران را به يکديگر از نشانه‌هاي وجود خدا ياد مي كند. علامه طباطبايي(ره) در اين باره مي ‌فرمايد: (هر يک از زن و مرد به تنهايي ناقص و محتاج به ديگري است و از مجموع آن دو، يک واحد تام به وجود مي‌آيد، كه هرگاه به او رسيد، آرامش پيدا مي‌کند؛ زيرا هر موجود ناقصي، مشتاق آن است که به کمال خود دست يابد).

 نظام حقوقي اسلام در جايگاه دين اعتدال و نه همچون ساير اديان كه راه افراط و تفريط را پيموده اند ـ با اين اعتقاد كه نه مي‌توان اين خواسته‌ي غريزي و طبيعي بشر را سرکوب کرد ـ که نتيجه آن بروز ناراحتي‌هاي روحي و رواني و اضطراب‌هاي اجتماعي است ـ و نه مي‌توان آن را آزاد و بي قيد و شرط رها نمود؛ چرا که سرانجام آن، آسيب بنيان‌هاي اخلاقي و اجتماعي و فروپاشي کانون خانواده هاست، علاقه جنسي را نه تنها با معنويت درتضاد نمي داند، بلکه در راستاي رسيدن به کمال انساني و از موجبات آرامش روحي بر مي شمرد؛ مشروط به آن که با فضايل اخلاقي، مانند: حيا، عفاف و غيرت همراه گردد، و از افراط و تفريط پرهيز شود.

 ب. اخلاق در زندگي مشترک؛

 يکي از عوامل مؤثر در پايداري زندگي مشترک، رفق، مدارا و حسن معاشرت است. خوي نرم، اخلاق خوش و شكيب داشتن ديگران، نه تنها در زندگي اجتماعي، بلکه در كانون خانواده نيز، از اهميت ويژه‌ برخوردار است؛ همچنان كه اين امر در آيات و روايات نيز مورد تأکيد قرار گرفته است. قرآن کريم مي‌فرمايد:

(... وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنّ فَعَسيٰ‏ أنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ يَجْعَلَ اللّهُ فيهِ خَيْرًا كَثيرًا)

 قانون مدني جمهوري اسلامي ايران نيز مقرر مي‌دارد: (زن و شوهر، مکلف به حسن معاشرت با يکديگرند). پيامبر اکرم(ص) ‌ميفرمايد:

 (مُداراةُ النّاسِ نصفُ الإيمانِ و الرّفقُ بِهِم نِصفُ العَيْشِ) ؛ مدارا با مردم، نيمي از ايمان و نرم خويي با آنان، نيمي از زندگي است.

 آن حضرت پس از ازدواج دخترگرامي‌اش سفارش‌هايي به او و همسرش نمود؛ از جمله به حضرت زهرا(س) فرمود:

(يا بنيةُ نِعمَ الزوّجُ زوجُکِ لاتَعصي لَه أمراً)؛ دخترم! شوهرت، خوب شوهري است. با او در هيچ فرماني مخالفت نکن.

و نيز خطاب به اميرمؤمنان(ع) فرمود: (أدخُل بَيتکِ وألطفِ بِزَوْجَتِکَ و أرفُقْ بها، فإنّ فاطمةَ بضعة منّي...)؛ به خانه‌ات داخل شو و با همسرت خوشرفتاري کن و با او مهربان باش که فاطمه پاره‌ي تن من است.

 امير مؤمنان(ع) فرمود: (فواللهِ ما أغْضَبْتُها، و لاَ أکرَهتُها عَليٰ أمرٍ حتّيٰ قَبَضَهَا اللهُ عزّوجلَّ وَلا أغضَبْتَنِي، ولا عَصَتْ لِي أمراً، و لَقَدْ کُنْتُ أنظُر إليها فَتنکَشِفُ عنّي الهُمُومُ و الأحزان)؛ به خدا سوگند که تا هنگام از دنيا رفتن فاطمه، او را به خشم نياوردم و او را وادار به انجام کاري نکردم، او نيز مرا به خشم نياورد و دستوري از من را سرپيچي ننمود. به او مي‌نگريستم؛ در حالي كه ناراحتي‌ها و غصه‌ها از من زدوده مي‌شد.

مدارا، موجب جلب محبت مي‌شود و زندگي مشترک را از اضطراب و آشفتگي دروني و ناسازگاري دور مي‌سازد، و وسيله ي بقا و پايداري زندگي مي گردد. با مدارا مي‌توان زمينه‌هاي تعارض را ـ که به صورت طبيعي و نتيجه‌ي سلايق متفاوت است كوتاه، يا برچيد. البته مدارا به معناي بي تفاوتي در زمينه‌ي اوامر و نواهي الهي نيست، بلکه در راستاي عمل به فرامين ارزشمند الهي است؛ همچنان که خداي متعال در برخورد با زناني که بيم نافرماني آنان مي‌رود، امر به خوش رفتاري و مدارا نموده و مي‌فرمايد:

(وَالّتيٰ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ)؛ زناني را كه از بي فرماني آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد. به همين دليل حضرت علي(ع) در نامه به فرزند گرامي اش مي‌نويسد:

 (إنَّ المَرأةَ رَيحٰانَةٌ وَلَيْسَتْ بِقَهْرِمانَةٍ) زن؛ همچون گلي است که بايد رعايت حال او را نمود و نبايد همانند قهرمان با او برخورد کرد.

 ج) موازين اخلاقي در چند همسري؛

 خداوند متعال در قرآن کريم مي‌فرمايد: (وَ إِنْ خِفْتُمْ ألاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتاميٰ‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنيٰ‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أوْ ما مَلَكَتْ أيْمانُكُمْ ذٰلِكَ أدْنيٰ‏ ألاّ تَعُولُوا)؛ و اگر در اجراي عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد، هرچه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زني گيريد. پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، به يك [زن آزاد]، يا به آنچه ‍]از كنيزان] مالك شده ايد [اكتفا كنيد]. اين [خودداري]؛ نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيالوار گرديد]. جواز ﴿و نه وجوب﴾ قانون تعدد زوجات در اسلام، مانند ديگر احکام آن مطابق عقل و منطق است. توجه به مسايلي؛ همچون تفاوت سن بلوغ دختران و پسران، حتي در صورت تساوي متولدين پسر و دختر در هر سال، و نيز، مواجهه ي مردان با حوادث و پيشامدهايي مانند: جنگ، مرگ و مير در تصادفات جاده اي، كار در معدن و ...؛ باعث مي‌شود تا آمار زنان آماده ي ازدواج بيش از مردان باشد از اين رو اسلام براي حفظ عفت عمومي و برقراري نظام اخلاقي، چاره ي كار را در جواز چند همسري مي جويد كه چه بسا تحريم آن به جايز شمردن اعمال منافي عفت و آلوده شدن دامن عده اي از زنان بيانجامد. توجه به اين نكته ضروري است، كه نظام حقوق خانواده در اسلام، چند همسري مردان را با ضابطه و شرط، مجاز شمرده است؛ به گونه اي که چند همسري، محدود به موارد اندک مي-گردد؛ زيرا از نظر قرآن کريم، رعايت عدالت بين همسران از چنان اهميتي برخوردار است، که اگر مردي اطمينان به رعايت عدالت بين همسران خود نداشته باشد، حق انتخاب چند همسر را نخواهد داشت. عدالت، مفهومي اخلاقي است، و چند همسري ـ با اين شرط اخلاقي محكم ـ به جاي آن که وسيله‌اي براي هوسراني مرد باشد، شکل انجام وظيفه به خود مي‌گيرد و چنانچه مرد بين همسران خود، تبعيض قايل شود و با آنان به عدالت رفتار ننمايد، براساس روايات، در آخرت مجازات خواهد شد. همچنين زناني که تحمل ازدواج مجدد همسر خويش را ندارند، مي‌توانند با استفاده از شرط ضمن عقد، اختيار مرد را در اين زمينه محدود سازند.

 د. موازين اخلاقي در طلاق؛

 علامه طباطبايي(ره) مي‌فرمايد: (مسأله طلاق از افتخارات شريعت اسلامي است). اسلام، مطابق فرمان فطرت، طلاق را جايز شمرده است؛ زيرا هيچ دليل فطري بر منع طلاق وجود ندارد. اسلام، طلاق را آخرين راه چاره براي حل مشکل ناسازگاري بين زن و شوهر مي داند. به نظر استاد شهيد آيةالله مطهري(ره) زندگي زناشويي يک علقه طبيعي است، که اساس آن بر محبت و يگانگي و هم دلي استوار گرديده، نه قراردادي مبتني بر همکاري و رفاقت، که در اولي نمي‌توان با زور و اجبار قانوني، دو نفر را وادار به دوست داشتن يکديگر كرد تا براي هم فداکاري کنند. با وجود تجويز طلاق در اسلام، مبغوض‌ترين حلال معرفي شده است.

امام صادق(ع) مي‌فرمايد: (هيچ حلالي مانند طلاق مبغوض و منفور پيشگاه الهي نيست).

خداوند، مرداني را که زنان خود را بدون دليل و تحت تأثير هواي زودگذر طلاق مي‌دهند، دشمن مي‌دارد. علامه طبرسي(ره) در كتاب مکارم الأخلاق از پيامبر اکرم(ص) نقل مي‌کند که آن حضرت فرمود:

 (ازدواج کنيد، ولي طلاق ندهيد؛ زيرا عرش الهي از طلاق به لرزه در مي‌آيد).

 اسلام براي استحکام بنيان خانواده و استمرار پيوند صميمانه بين همسران، اهميت فوق العاده‌اي قايل است و براي جلوگيري از انحلال پيوند زوجيت، راه حل عملي نشان مي‌دهد. قرآن کريم در اين زمينه مي‌فرمايد:

 (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أهْلِهِ وَ حَكَمًا مِنْ أهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُما إِنّ اللّهَ كانَ عَليمًا خَبيرًا ?).؛ و اگر از جدايي ميان آن دو [: زن و شوهر] بيم داريد، پس داوري از خانواده ي آن [شوهر] و داوري از خانواده ي آن [‍زن] تعيين كنيد. اگر سرِ سازگاري دارند، خدا ميان آن دو سازگاري خواهد داد. آري! خدا، داناي آگاه است.

 هنگام شدت يافتن تنفر و ناسازگاري بين زن و شوهر، طلاق با شرايط آن در اسلام تجويز شده است، اما براي شوهران که طلاق در اختيار آنان است ـ وظيفه اخلاقي ترسيم نموده است و آنان را از تعدي به حقوق همسران منع کرده است:(الطّلاقُ مَرّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلّ لَكُمْ أنْ تَأْخُذُوا مِمّا آتَيْتُمُوهُنّ شَيْئًا إِلاّ أنْ يَخافا ألاّ يُقيما حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ ألاّ يُقيما حُدُودَ اللّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِٰكَ هُمُ الظّالِمُونَ) حق طلاق ﴿و رجوع﴾ دو نوبت بيش نيست. پس از آن، نگهداري به شايستگي، يا رها کردن به نيکي است.

و نيز مي‌فرمايد: (وَ إِذا طَلّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أجَلَهُنّ فَأمْسِكُوهُنّ بِمَعْرُوفٍ أوْ سَرِّحُوهُنّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنّ ضِرارًا لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتّخِذُوا آياتِ اللّهِ هُزُوًا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أنّ اللّهَ بِكُلّ‏ِ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ) ؛ و چون زنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه ي خويش رسيدند، پس به خوبي نگاهشان داريد، يا به خوبي آزادشان كنيد. و[لي] آنان را براي {آزار و} زيان رساندن [به ايشان] نگاه مداريد تا [به حقوقشان] تعدّي كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله ي] آن به شما اندرز ميدهد، به ياد آوريد؛ و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيز داناست.

در آيات فوق معاشرت به معروف، يک تکليف شرعي براي مردان تلقي شده است؛ بنابراين در ادامه زندگي زناشويي بايد وظايف خود را در قبال همسر به خوبي و شايستگي انجام دهد و چنانچه بخواهد از همسرش جدا شود، بايد آن را نيز به نيکي و شايستگي تمام نمايد. نکته ديگري که از بررسي آيات آشكار مي گردد؛ اين است، که توصيه به معروف؛ سفارش به رعايت مسايل اخلاقي در عمل به تکليف است؛ زيرا خصوصيات معنايي معروف در بردارنده اين پيام است، كه قواعد حقوقي در قلمرو خانواده بايد رنگ اخلاقي بگيرد؛ زيرا بدون رعايت جنبه‌هاي اخلاقي ـ هر چند به حقوق و تکاليف همسران توجه دقيق شود ـ سعادت خانواده تأمين و تضمين نمي شود. گذشته از اين؛ اسلام به منظور جلوگيري از انحلال کانون خانواده و بازگشت زن به اين محيط، اجراي صيغه طلاق را موجب قطع کلي پيوند زناشويي نمي‌داند، بلکه مرد مي‌‌تواند قبل از انقضاي عده، زن را بي هيچ تشريفاتي به زندگي زناشويي بازگرداند. اين فرصت، زماني مناسب براي حل اختلاف همسران است. با توجه به موارد بررسي شده، مي‌توان گفت: حقوق خانواده مبتني بر ارزش هاي اخلاقي است. در اين کانون مقدس، حقوق و اخلاق آنچنان به يكديگر آميخته ‌است، که يکي از ديگري قابل تشخيص نيست. خوش‌رفتاري، مهر و محبت، احترام به يکديگر و رعايت حقوق و تکاليف از سوي زن و شوهر، خاستگاهي جز اخلاق اسلامي و پاي بندي به اصول آن ندارد؛ به همين دليل تأثيراخلاق در حقوق خانواده بيش از ديگر شاخه‌هاي حقوق است.

درباره ما
حضرت امام راحل « ره » : همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزارعاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشّفاء آزادگان خواهد بود . خدا می داند که راه و رسم شهادت ، کور شدنی نیست و این ملت و آیندگان هستند که به راه شهیدان ، اقتدا خواهند کرد . شهدا ، امام زادگانِ عشق اند که مزارشان زیارتگاهِ اهلِ یقین است .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب از نظر کیفی چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 81
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 34
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 37
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 41
  • بازدید ماه : 56
  • بازدید سال : 497
  • بازدید کلی : 5,238