loading...
از قافله مانده
محمود علیپور بازدید : 15 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم. پاسخ : زیاد صلوات اهدای وجود مقدسش نمائید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرف شوید با ادای نمازهایش.

محمود علیپور بازدید : 18 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

چند روز بود که صبح زود تا ظهر پشت خاك ریز می رفت و محور عملیاتی لشگر را تنظیم     می نمود و روی منطقه تا جایی که برایش امکان داشت، کاررا بررسی می کرد. هوای گرم جنوب؛ آن هم درفصل تابستان، امان هرکسی را می برید. یکی از همین روزها نزدیك ظهر بود که آقا مهدی از پشت خاكریز به طرف سنگر بچه ها آمد و با آب داغ تانکر، گرد و خاك را از صورت پاك کرد و سر و صورتش را آبی زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت. آقا رحیم که به جلسه آمده بود، با آمدن آقای مهدی سر پا ایستاد و دیده بوسی کردند. در همین حین آقا رحیم متوجه لب های خشك آقا مهدی شد . رحیم به سراغ یخچال رفت و یك کمپوت گیلاس بیرون آورد، در آن را بازکرد و به آقامهدی داد.آقا مهدی خنکی قوطی را حس کرد و رو به آقا رحیم گفت آیا امروزبه بچه ها کمپوت داده اند؟ آقا رحیم گفت: نه آقا مهدی! کمپوت، جز جیره امروزشان نبوده . باکری، کمپوت را پس زد و گفت: پس چرا، این کمپوت رابرای من باز کردی؟! رحیم گفت، چون حسابی خسته بودید و ترسیدم گرمازده شوید. چند تا کمپوت اضافه بود، کی از شما بهتر؟! آقا مهدی با دل خوری جواب داد: از من بهتر؟! از من بهتر، بچه های بسیجی هستتند که بی هیچ چشم داشتتی می جنگند و جان می دهند. رحیم گفت: آقا مهدی،حالا دیگر باز کرده ام . این قدر سخت نگیر، بخور.آقا مهدی گفت: خودت بخوررحیم جان ، خودت بخور تا توى آن دنیا هم خودت جوابش را بدهی.

محمود علیپور بازدید : 22 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

عملیات بیت المقدس شروع شده بود و آزاد سازی خرمشهر، امید تمام بچه های رزمنده بود. در گرماگرم حمله، خمپاره ای، در جمع بچه ها منفجر شد و چند نفر شهید شدند و دست برادر « بهرام ترابی » ترکش خورد.همسنگرانش دست او را بستند. ولی او قبول نکرد به عقب برگردد و گفت:می توانم با دست دیگرم ماشه را بچکانم و بجنگم.! دقایقی بعد با انفجار   خمپاره ای دیگر، از ناحیه شکم مجروح شد.ولی باز هم راضی نشد به عقب برگردد ! سرانجام چند ساعت بعد، با انفجار دیگری از ناحیه سر مجروح شد و همانجا به یاران شهیدش پیوست. (براستی که اگر نبود این شجاعتها و رشادتهای شهدا ، امروز نه از تاك چیزی مانده بود و نه از تاکستان.

محمود علیپور بازدید : 19 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

سوال:من در بيشتر روزها آب دهانم با خونى كه از لثه هايم می آید مخلوط میشود و گاهى نمی دانم آب دهانى كه فرو می برم همراه با خون است ياخير؟ روز ه ام با اين حال چه حكمى دارد؟ اميدوارم مرا راهنمايى فرماييد . جواب:اگر خون لثه در آب دهان مستهلك شود، محكوم به طهارت است وبلعيدن آن اشكال ندارد و مبطل روزه نيست،و همچنين در صورت شك درهمراه بودن آب دهان با خون،فرو بردن آن اشكال ندارد و به صحت روزه ضررنمی زند. استفتائات مقام معظم رهبرى

محمود علیپور بازدید : 26 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

خدايا ! غلط كردم، استغفرالله، خدايا امان، امان از تاريكي و تنگي و فشار قبر و سوال نكير و منكر در روز محشر و قيامت.به فريادم برس. خدايا ! من دلشكسته و مضطرم؛ صاحب پيروزي و موفقيت تو را مي دانم و بس، و بر تو توكل دارم.خدايا ! تا زمان عمليات فاصله زيادي نيست خدايا به قول امام خميني «تو فرمانده كل قوا هستي » خودت رزمندگانت را پيروز گردان و شرّصدام و كفار را از سر مسلمين بكن.خدايا ! از مال دنيا چيزي جز بدهكاري وگناه ندارم. خدايا !تو خود توبه مرا قبول كن و از فيض عظماي شهادت، نصيب و بهره مندم ساز. از تو طلب مغفرت و عفو دارم. يا واسع المغفرة .

فرازى از وصيت نامه شهيد «حسين خرازی » فرمانده لشكر14 امام حسين(ع) منبع : سايت شهيد آوينى

محمود علیپور بازدید : 15 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

براى دلت درب بساز! چقدر خوب است كه انسان طالب موعظه باشد يا كسى آدم را موعظه كند.وقتى خدمت عالم بزرگ و نورانى مى رسيد ، تقاضاى موعظه كنيد. نجارى خدمت آيت الله اراكى رسيد و تقاضاى موعظه كرد . آقا فرمودند:"چه كاره اى؟" گفت: "نجارم". فرمودند:"براى دلت درب ساخته اى؟ اگر براى دلت درب نساختى، يك درب براى دلت بساز كه غير خدا به دلت راه پيدا نكند."درروايت است آنهايى كه چهل سال عمر كرده اند ولى با خدا ارتباطى برقرارنكرده اند، شيطان پيشانى شان را مى بوسد و مى گويد: "تو ديگر هدايت نمى شوى"تا چهل سال اميد است كه انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگويند مثل اين است كه به ديوار گفته اند و اثرى ندارد. تاجوان هستيد، نگذاريد دلتان خراب شود. بخشى از سخنان حضرت آيت الله مجتهدى تهرانى(ره)

محمود علیپور بازدید : 21 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

پسرم سعى كن كه با حق الناس از اين جهان ، رخت نبندى كه كار بسيارمشكل می شود. سر و كار انسان با خداى تعالى كه ارحم الراحمين است بسيار سهل تر است تا سر و كار با انسانها... و از امور مهمى كه لازم است وصيت نمايم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان كه در جامعه مظلوم و بی پناهند، هرچه توان دارى در خدمت اينان كه بهترين زاد راه توست... به كار بر و هر چه توانى در خدمت مظلومان... كوشش كن . (بخشى از نامه امام خمينى-ره-به فرزند دلبندش)

محمود علیپور بازدید : 24 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

روزى حضرت داود در مناجاتش از خداوند خواست همنشين او را در بهشت به وى معرفى كند، از جانب خداوند ندا رسيد كه فردا از دروازه شهر بيرون برو، اولين كسى كه با او برخورد نمايى همنشين تو در بهشت مى باشد.روز بعد، حضرت داود به اتفاق پسرش سليمان از شهر خارج شد، پيرمردى را ديد كه پشته هيزمى از كوه پائين آورده تا بفروشد. پير مرد كه متى نام داشت ، كنار دروازه فرياد زد كيست كه هيزم بخواهد؟ يك نفر پيدا شد وهيزمش را خريد.حضرت داود پيش او رفت و سلام كرد و گفت : آياممكن است ، امروز ما را مهمان كنى ؟پير مرد پاسخ داد :مهمان حبيب خداست ،بفرمائيد سپس پير مرد باپولى كه از فروش هيزم بدست آورده بود مقدارى گندم خريد، وقتى به خانه رسيدند پير مرد گندم را آردكرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلوى مهمانانش گذاشت .وقتى شروع به خوردن كردند،پير مرد هرلقمه اى كه به دهان مى برد، ابتدا "بسم الله" و در انتها "الحمدلله" مى گفت ، وقتى ناهار مختصر آنها به اتمام رسيد، دستش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت :خداوندا، هيزمى كه فروختم ، درختش را توكاشتى، آنها را تو خشك كردى ، نيروى كندن هيزم را تو به من دادى ، مشترى را تو فرستادى كه هيزمها را بخرد و گندمى را كه خورديم ، بذرش راتو كاشتى ، وسايل آرد كردن و نان پختن را نيز تو به من دادى ، در برابر اينهمه نعمت من چه كرده ام ؟پيرمرد اين حرفها را مى زد و گريه مى كرد.داود نگاه معنى دارى به پسرش كرد، يعنى همين است علت اين كه او باپيامبران محشور مى شود. (داستان هاى شهيد دستغيب ص 31-30)

محمود علیپور بازدید : 22 جمعه 05 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

يه صندوق درست كرد و گذاشت توي خونه . بعد همه رو جمع كرد و ازعواقب گناه،غيبت و دروغ ، گفت. بعد هم قرار شد هر كي از اين پس دروغ بگه يا غيبت كنه ، مبلغي رو به عنوان جريمه بياندازه توي صندوق تا صرف كمك به جبهه و رزمنده ها بشه . اين طرح اينقدر جالب بود كه باعث شد همه اعضاي خانواده خودشون از اين گناه دوري كنند و به همديگه در اين مورد تذكّر بدهند. به نقل از خانواده شهيد علي اصغر كلاته سيفری (فرمانده گردان جبار تيپ امام رضا عليه السلام)

محمود علیپور بازدید : 469 جمعه 05 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

سوال:نظر حضرتعالى راجع به شكستن قفل سی دی يا كپى رايت كه الان بعضی ها دست به چنين كارى می زنندچيست و حكم خريد چنين سی د ی هايى براى مردم چيست؟

جواب : لازم است كه در نسخه بردارى و تكثير سی دى حقوق صاحبانش از طريق كسب اجازه از آنان رعايت شود و خريد آن خالى از اشكال نيست و رعايت مقررات و قوانين مربوط به آن لازم می باشد . (استفتائات مقام معظم رهبرى)

تعداد صفحات : 9

درباره ما
حضرت امام راحل « ره » : همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزارعاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشّفاء آزادگان خواهد بود . خدا می داند که راه و رسم شهادت ، کور شدنی نیست و این ملت و آیندگان هستند که به راه شهیدان ، اقتدا خواهند کرد . شهدا ، امام زادگانِ عشق اند که مزارشان زیارتگاهِ اهلِ یقین است .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب از نظر کیفی چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 81
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 46
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 61
  • بازدید ماه : 145
  • بازدید سال : 586
  • بازدید کلی : 5,327